ღღღ عشق بی پایان ღღღ
اگه یه روز دلم بشکنی هیچ وقت نمی زارم لبه تیزش دلتو بشکنه... 
قالب وبلاگ

سلـــام به هــــــــمه دوســـــتــــــ جونام 

خــــــــــــــــوبـــــید،خـــــــــــوشـــید ؟؟؟

عشـــــــــقولی هـــــــستـــــــــید ؟؟؟

من دلم واســـــه عشقــــــــم تنگـــــیـــــــده 

خدا کنــــــــــــــــه هیچ وقت از عشــــــــــقتون دور نباشــــــــــــــــــیــــد

چنتــــــــــــــــا مطـلبـــــــ قشـــــــــنگ دارم براتـــــــون میزارم 

اگـــــه خوشـــــــتــــــــون اومـــــــد بـــــــــــــرام نظـــــــــــــــر بزاریــــــــــــــــد

دوســــــــــــــــــــــــــــــتون دارم ......

            

[ یک شنبه 2 بهمن 1398برچسب:, ] [ 18:16 ] [ marjan ] ]

گریه آمد تا مرا رسوا کند عاشقی را در دلم پیدا کند
گریه آمد تاببیند زخم دل تا گشایش از دل شیدا کند
گریه آمد تا شوم راحت دمی تا که بغض دل مرا احیا کند
گریه آمد تاز سوز هجر یار ابر چشمان مرا دریا کند
گریه آمد تا دهد آرام دل تا زبند غم دلم را وا کند
گریه آمد تا که جشن اشک در دلم برپا کند .....


[ جمعه 18 فروردين 1391برچسب:, ] [ 13:9 ] [ marjan ] ]

 

غم.......................................حاضر!

درد.......................................حاضر! 

دوری.....................................حاضر!

عشق.................................؟؟؟؟؟؟؟

بلندتر می خوانم......عشق................؟؟

باز هم نیامده......

غیبتهایش از حد مجازش دیریست که گذشته

اخراجش می کنم!!!!

با آنکه نمی شود اما زندگی را ادامه می دهم..

مشق هر شبتان همین باشد

"جای عشق برای همیشه خالیست......


 

[ سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:, ] [ 20:36 ] [ marjan ] ]

چقدر سخته که بغض داشته باشی، اما نخوای کسی بفهمه....

 چقدر سخته که عزیزترین کست که یه عمری باهاش بودی، ازت بخواد فراموشش کنی.......

 چقدر سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری......

 چقدر سخته که روز تولدت، همه بهت تبریک بگن، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای......

 چقدر سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی، بعد بفهمی دوستت نداره.....

چقدر سخته توی چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو به دلت هدیه داد، زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی حس کنی که هنوزم دوستش داری.....

 چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده.....

 چقدر سخته توی خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقت دیدیش هیچ چیز جز سلام نتونی بگی.....

 چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه، اما مجبور باشی بخندی بزنی تا نفهمه هنوز دوستش داری .......

 چقدر سخته به چشمای کسی نگاه کنی، اونو توی وجودت بزاری، باهاش زندگی کنی، ولی اون هیچ وقت معنی نگاهت رو نفهمه .......

چقدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی واون وقت آروم زیر لب بگی گل من باغچه ی نو مبارک ........

 

[ سه شنبه 1 فروردين 1391برچسب:, ] [ 18:4 ] [ marjan ] ]

اندازه همه دلای دنیا دلم گرفته.....

همش دارم فکر می کنم من چرا تنهام..... 

من که به همه خوبی می کنم پس اخه چرا همه جوابمو با بدی میدن؟؟؟؟

خدا از دنیا همه آدماش بدم اومده.... 

دیگه به هیچ کس به چشم دوست نمیشه نگاه کرد.....

همه دلا سیاه شده....

کوش دلای پاک رنگی؟؟؟؟

کوش اون دلایی که زود جوش می خورد با اون یکی؟؟؟

دلم داره پر میکشه واسه اون وقتایی که تنهایی معنایی نداشت؟

مگه میشد دلی تنها باشه...!!

کاش میشد برگردیم به اون زمان که دوستی،عشق ومحبت جاشونو به بی وفایی،خیانت و بی وفایی نداده بودن.......!!!!

 

 

 

[ پنج شنبه 25 اسفند 1390برچسب:, ] [ 14:34 ] [ marjan ] ]

می خواهم از تاریکی و تنهایی خانه ای بسازم


خانه ای که هیچ نوری حتی برای لحظه ای بر آن نتابیده باشد


سیاهی دیوارهایش را با غمهایم تزیین میکنم

پنجره هایی چون قفس می سازم

که زندانی تنگ و تاریک را برایم  ارمغان بیاورد

راهی نیست چون زندگی اینگونه است

فرار از آن بیهوده است......

[ شنبه 6 اسفند 1390برچسب:, ] [ 1:9 ] [ marjan ] ]


قانون تو تنهایی من است و تنهایی من قانون عشق
عشق ارمغان دلدادگیست و این سرنوشت سادگیست....
چه قانون عجیبی! چه ارمغان نجیبی و چه سرنوشت تلخ و غریبی!!!
که هر بار ستاره های زندگیت را با دستهای خود راهی آسمان پر ستاره کنی
و خود در تنهایی و سکوت با چشمهای خیس از غرور پیوند ستاره ها را به نظاره نشینی
و خاموش و بی صدا به شادی ستاره های از تو گشته جدا دل خوش کنی
و باز هم تو بمانی و تنهایی و دوری… 

بــــــــــــی نظر نریااااا....

[ شنبه 5 اسفند 1390برچسب:, ] [ 23:48 ] [ marjan ] ]


هیچ کی رو دوست ندارم جز اون که رفت از اینجا بدونِ اون شکستم تنها شدم تو دنیا گفته بودم نمی شه بدونِ اون بمونم ببین حالا که رفته هر روز دارم می میرم نگاهِ آخرِ اون دلِ منو سوزوندش همون نگاهِ آخر هزار تا غم آوردش بد جوری کم آوردم میونه این همه غم این همه غم تو اینجا برای من شده سم * * * چیزی برام نمونده به جز دلی شکسته دلی که رو به خنده هنوز دراشو بسته کاش کی می شد بمونه کنارِ من همیشه زندگی توی دنیا بدونِ اون نمی شه وقتی که اینجا بودش خوشی کنارِ من بود مثل حالا دل من اسیر غم ها نبود حالا منم تو دنیا یه بی صدا و خسته کنارِ غم نشستم با دست و پای بسته رفتیو تنها موندم از غصه هام سرودم برای تو نوشتم به یاد تو بمونم دل به کسی نبستم همون بودم که هستم تنها و دل شکسته کنارِ غم نشستم......!!!


نظر یادتون نــــــــــــــــــــره.....!!!

 

[ جمعه 5 اسفند 1390برچسب:, ] [ 23:25 ] [ marjan ] ]

يه چشم هميشه بايد توش اشک باشه، وگرنه ميسوزه . ......


يه دل هميشه بايد توش غم باشه، وگرنه می شکنه ......


يه کبوتر هميشه بايد عشق پرواز داشته باشه، وگرنه اسير ميشه ......



يه قناری بايد به خوش آوازيش ايمان داشته باشه، وگرنه ساکت ميشه ......

يه لب هميشه بايد توش خنده باشه، وگرنه زود پير ميشه ......



يه صورت هميشه بايد شاد باشه، وگرنه به دل هيچ کس نمی چسبه ......



يه دفتر نقاشی بايد خط خطی باشه، وگرنه با کاغذ سفيد فرقی نداره ......



يه جاده بايد انتها داشته باشه، وگرنه مثل يه کلاف سردرگمه ......


يه قلب پاک هميشه بايد به يه نفر ايمان داشته باشه، وگرنه فاسد ميشه ......



يه ديوار بايد به يه تير تکيه کنه، وگرنه ميريزه ......



يه چشم اشک آلود ، يه دل غم آلود ، يه کبوتر عاشق ، يه قناری خوش آواز ، يه لب خندون ، يه صورت شاد ، يه جاده با انتها ، يه دفتر نقاشی ، يه قلب پاک، يه ديوار استوار ، فقط يه جا معنی داره ،

جایی که :

چشمای اشک آلودت رو من پاک کنم ، دل غم آلودت رو من شاد کنم ، جفت کبوتر عاشقی مثل من باشی ، شنونده آواز قشنگت من باشم ، لبای کوچيکت رو من خندون کنم ، نقاش دفتر خاطرات من باشم ، پاکی قلبت رو با سلامت عشقم معنی کنم ، و فقط از اينکه به تو تکیه کردم روزی هزار بار خدارو شکر می کنم.....

 

                 

[ یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:, ] [ 21:52 ] [ marjan ] ]

خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــداااااااااااااااااااااااا چــــــــــــــــــرا دنــــــــــیــــــــــــــا ایـــــــــــــنـــــــــطـــــــــــوریــــــــــــه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

آخـــــــــــــــــه ایــــــــــن رســــــــــــمـــــــــــشـــــــــــــــه؟؟؟؟؟؟

اون فـــــــــــقــــــــــطـــــ 18 ســـــــــــالـــــــــشـــــــ بـــــــــــود

امــــــــــــروز خــــــــــبــــــــر مـــــــــرگـــــ یــــکــــــــیــــــ از دوســـــتـــــــای دوران مـــــــــــدرســـــــمــــــــو شـــنـــــــیــــــــدم 

اصـــــــــــــــلا بــــــــــــــــــاورم نـــــــــمـــــــــیـــــــشــــــــــه کـــــــــه  دیـــــــــگــــــــــه نــــــــــیــــــــســــــت.....!!!!

آخــــــــــه چـــــــــرا دنــــــــــــیا انــــــــــقــــــــــد نـــــــــامــــــــــــرده......؟؟؟؟

خـــــــــــــــــدا اگه قـــــــــــراره ایـــــــنطورِی ادمــــــــــــارو از دنیــــــــــــا بـــــــــبــری پــــــــــــــســـــــــ چــــــرا بــــــهشــــــون جــــــــــــــــون مـــــــــــیــــدی ؟؟؟؟

خـــــــــدا مـــــــــن رســــــــــــــــــم ایــــــــــــن دنیـــــــــای  بــــــــــی رحـــــــــــــم و پســـــــــــــتُ نـــــــمــــیفــــــــهمــــــم

خـــــــــــــــــــــــــــــدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

*

*

*

*

مـــــــــــن امــــــــــروز یـــــــــــکــــــــــــــــی از دوستــــــــــــــــــامــــــــــــو از دســــــــــــتــ دادم 

خـــــــــــواهــــــــــــــش مــــــــکـــــــــنم واســـــــــــــه شـــــــــــادی روحش فـــــــاتــــــــــــحه بفرستــــــــــــید

خدا کنــــــه هیچ کــــــــــــدومتــــــــــــون هِـــــــــــچ وقـــــــــــــتــــ غـــــــــــــمــــ نـــــــــبــــــنــیـــــــــــــد..............

 

 

 

[ یک شنبه 9 بهمن 1390برچسب:, ] [ 23:36 ] [ marjan ] ]

 

 

اگه گریه بذاره می نویسم کدوم لحظه تو رو  از من جدا کرد؟

                             نگو اصلا نفهمیدی نگو نه تو بودی اونکه دستامو رها کرد

 

خودت گفتی خداحافظ تموم شد منو تو سهممون از عشق این بود

                           خود تو حرمت عشقو شکستی بریدی آخر قصه همین بود

 

اگه مهلت بدی یادت میارم روزایی رو  که بی تو عین شب بود

                                 تموم سهمت از دنیا عزیزم بذار یادت بیارم یک وجب بود

 

بهت دادم تموم آسمونو خودم ماهت شدم آروم بگیری

                            حالا ستاره ها دورت نشستن منو ابری گذاشتی داری میری

 

بیا برگرد از این بن بست بی عشق بذار این قصه اینجوری نباشه

                                  آخه بذر جدایی رو چرا تو چرا دستای تو باید بپاشه؟

 

خداحافظ نوشتن کار من نیست آخه خیلی باهات ناگفته دارم

                                 اگه گریه بذاره می نویسم اگه مهلت بدی یادت میارم

 

اگه گریه بذاره می نویسم کدوم لحظه تو رو  از من جدا کرد؟

                                      نگو اصلا نفهمیدی نگو نه تو بودی اونکه دستامو رها کرد

 

خودت گفتی خداحافظ تموم شد منو تو سهممون از عشق این بود

                          خود تو حرمت عشقو شکستی بریدی آخر قصه همین بود.....

 

 

[ چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, ] [ 11:55 ] [ marjan ] ]

حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه
گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: دارم میمیرم
گفتم: یعنی چی؟
گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه
گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد.
گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟
گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم
از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن،
تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم،
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم،
اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت،
خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد
با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن، آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه
سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم
بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم
ماشین عروس که میدیدم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم
گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم
مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم
الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم
حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟
گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر
داشت میرفت
گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!
یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم. با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
گفت: بیمار نیستم!
هم کفرم داشت در میومد وهم ازتعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟
گفت: فهمیدم مردنیم،
رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه!
خلاصه ما رفتنی هستیم کی ش فرقی داره مگه؟
  باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد.........!!!

 


اول نـــــــــظـــــــــر بــــــــــزار  واســــــــــم بد بــــــــــــــرو......!!!!!

 

[ سه شنبه 4 بهمن 1390برچسب:, ] [ 20:19 ] [ marjan ] ]

در ايــــــــــــن دنــــــيــــا هــــــــــــر کــــــــســـــــــي يـــــــه نـــــيـــــــــمـــه گــــــمـــــــشــــــــده داره
 کــــــــه فــــــــقـــــطــ لايــــــق هـــــمـــــــونــــــــه پـــــــس ســــــعــــــــي نــــــکن در

 ســــــاخــــــتــــــــن پـــــــــازل زنــــــ
ـدگـــــيـــــتــ تــــــقــــــلــــــب کـــــــنــــــــــي
.. .. ..  !! !! !! !!

 

[ دو شنبه 3 بهمن 1390برچسب:, ] [ 20:1 ] [ marjan ] ]

 

 

چقدر سخته که بغض داشته باشی، اما نخوای کسی بفهمه.....

 چقدر سخته که عزیزترین کست که یه عمری باهاش بودی، ازت بخواد فراموشش کنی....

 چقدر سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ...

 چقدر سخته که روز تولدت، همه بهت تبریک بگن، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ...

 چقدر سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی، بعد بفهمی دوستت نداره ...

چقدر سخته توی چشمای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید و به جاش یه زخم همیشگی رو به دلت هدیه داد، زل بزنی و به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی حس کنی که هنوزم دوستش داری ...

 چقدر سخته دلت بخواد سرت رو باز به دیواری تکیه بدی که یه بار زیر آوار غرورش همه ی وجودت له شده ...

 چقدر سخته توی خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما وقت دیدیش هیچ چیز جز سلام نتونی بگ ...

 چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه، اما مجبور باشی بخندی بزنی تا نفهمه هنوز دوستش داری ...

 چقدر سخته گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار بار تو خودت بشکنی واون وقت آروم زیر لب بگی گل من باغچه ی نو مبارک ...

چقدر سخته به چشمای کسی نگاه کنی، اونو توی وجودت بزاری، باهاش زندگی کنی، ولی اون هیچ وقت معنی نگاهت رو نفهمه ...

   
بــــــــــــــاز کـــــــــه داریــــــ بــــیــــ نـظـــــر مِیـــــــــــریـــــــــ ...... 


[ دو شنبه 2 بهمن 1390برچسب:, ] [ 23:37 ] [ marjan ] ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Pichak :.

درباره وبلاگ

slm,man marjanm,omadam tanhayimo ba shomaha por konam khoda kone betonim baham khosh bashiiim doseetoon daram ღܓღܓღܓღܓღ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لــــــــیــــــــــنـــــــکــــــ هـــــوشـــــمــــــــنــــــــد
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشق بی پایان و آدرس raze-2nya.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





فال
فال امروز
امکانات وب

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 86
بازدید کل : 38258
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 28
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



Pichak go Up